با شمایم
ای آدمهای شیشه ای
من در حسرت یک تبسم صمیمی مانده ام
ای کوجه های گلی رویا
آیا گام های دیروز کودکی ام را
با شادی به من باز می گردانید ؟
با شما هایم ای اسطوره های قصر ماتم
نظرات شما عزیزان:
پانیذ 
ساعت9:12---6 دی 1391
مطلبت منو یاد یه دلنوشته م به اسم"سیگار"انداخت.برو بخونش!موردعلاقه ی خودم که هست،میخوام نظر تورو هم بدونم.به نظر من چ تو دلنوشته ها و کلا متون ادبی،چ در حقیقت،نباید هرگز آدمی دلشو به رهگذرها(مردم بی اعتنا به هم)خوش کنه...
ببینم جنابالی که کم پیداتری!!نیستی نمیای وبم!
|